
آنچه در این مطلب خواهید خواند
یک مورد مداوم مه مغزی ممکن است با افزایش سن شما را مضطرب کند. آیا این طبیعی است یا زوال عقل است ؟
زود قضاوت نکنید. مراجعه به پزشک عمومی میتواند یک علت نادیده گرفته شده را آشکار کند: افسردگی در اواخر عمر.
علائم افسردگی
علائم برای هر فرد متفاوت است، اما این سرنخهای ذهنی و جسمی ممکن است به افسردگی اشاره داشته باشند.
این روزها اخبار مربوط به زوال عقل همه جا هست و میتواند افکار ناراحتکنندهای را برای افراد مسن ایجاد کند.
اما چیزی که ممکن است ندانید: دکتر سونیا بلوم، متخصص پیری شناختی و اختلالات حافظه در مرکز پزشکی ویل کورنل در شهر نیویورک، میگوید: علائم افسردگی و مشکلات شناختی میتوانند مشابه به نظر برسند.
بلوم تخمین میزند که ۳۰ تا ۵۰ درصد از بیماران مسنترش افسردگی دارند، معمولاً همراه با اضطراب . اما بیشتر بیمارانش به علائم افسردگی یا اضطراب اشاره نمیکنند، زیرا مشتاق صحبت در مورد مشکلات حافظه خود هستند. او گفت، بیماران اغلب به او میگویند که فکر میکنند «داشتن این علائم خلقی در شرایط آنها یا به دلیل علائم شناختی» طبیعی است.
«بخش دشوار ماجرا این است که با توجه به همپوشانی بین علائم افسردگی و اختلال شناختی خفیف ناشی از اختلالات حافظه، شما با یک قضیهی مرغ و تخممرغ مواجه هستید. گاهی اوقات نقصهای شناختی میتوانند ناشی از اضطراب و افسردگی یا از ابتدای بیماری آلزایمر باشند.»

تقریباً همه افراد ۶۵ سال به بالا دچار کاهش مهارتهای ذهنی میشوند که به آن اختلال شناختی نیز میگویند. همپوشانی افسردگی و مشکلات شناختی زیاد است: تقریباً از هر ۲۰ سالمند، ۱ نفر افسردگی اساسی دارد و تعداد بسیار بیشتری (تا ۵۰٪ از افراد در خانههای سالمندان) علائم افسردگی خفیفتری دارند .
در میان افرادی که در اواخر عمر به افسردگی مبتلا شدهاند، مشخص شده است که تا نیمی از آنها معیارهای اختلال شناختی خفیف را نیز دارند.
چند سوال اساسی و یک چک لیست از علائم میتواند به شما در ارزیابی تغییرات شناختی در بحبوحه افسردگی کمک کند و به شما کمک کند در طول معاینه سوالات درستی بپرسید تا افسردگی از قلم نیفتد.
سنجش علائم شما: مداوم یا مداوم؟
بلوم گفت، افراد مسنتر مبتلا به مشکلات شناختی ناشی از افسردگی اغلب از مه مغزی یا گیجی مغز شکایت میکنند – اما در آزمونهای یادآوری شناختی، مانند به خاطر سپردن فهرستی از کلمات، حتی اگر به یک یا دو سرنخ نیاز داشته باشند، عملکرد خوبی دارند.
افراد مبتلا به آلزایمر زودرس یا نوع دیگری از زوال عقل معمولاً مشکلات خلقی را گزارش نمیکنند، زیرا بخشی از این بیماری که دانشمندان آن را آنوسوگنوزیا مینامند ، بینش خودشان را مختل میکند. آنها ممکن است به طور مشابه در طول آزمایش برای به خاطر آوردن برخی از کلمات مشکل داشته باشند، اما پیدا کردن سرنخ کمکی نمیکند، همانطور که برای افرادی که شناخت آنها تحت تأثیر افسردگی قرار گرفته است، این اتفاق میافتد.

دلایلی که ممکن است دچار مه مغزی شوید
بلوم گفت، وقتی مشکلات شناختی ناشی از افسردگی باشند، معمولاً شامل مشکلاتی در عملکرد اجرایی (مانند برنامهریزی و اولویتبندی وظایف)، کند شدن سرعت پردازش، توجه و برخی مشکلات حافظه میشوند. اگرچه افسردگی میتواند بدتر شود، اما مه مغزی معمولاً بدتر نمیشود – «مداوم است، اما به نظر نمیرسد نوعی زوال بیوقفه داشته باشد که معمولاً در بیماریهای دژنراتیو مغز میبینیم.» پزشک ممکن است از شما بخواهد مه مغزی خود را توصیف کنید.
نکتهی دیگر: آیا افسردگی شما جدید است یا از زمان جوانی گاهبهگاه شما را تحت تأثیر قرار داده است؟
دکتر آنتونیو ال. تیشیرا، متخصص روانپزشکی سالمندان در موسسه گلن بیگز برای آلزایمر و بیماریهای عصبی در مرکز علوم بهداشتی دانشگاه تگزاس در سن آنتونیو، گفت: «افسردگی، به ویژه شروع آن در میانسالی یا زودتر، یک عامل خطر شناخته شده برای زوال عقل بوده است.» سابقه افسردگی ممکن است آزمایشهای بیشتر برای زوال عقل را ضروری کند.
چگونه به پزشک خود کمک کنید تا بیماری شما را به طور دقیق تشخیص دهد
دکتر اریک لنز، رئیس بخش روانپزشکی و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، میگوید: «آیا باید برای صحبت در مورد مشکلات شناختی که ممکن است ناشی از افسردگی باشند، به متخصص مغز و اعصاب یا روانپزشک مراجعه کنید؟» هیچکدام – اولین قدم شما باید مراجعه به پزشک عمومی باشد.
در اینجا مواردی که باید از پزشک مراقبتهای اولیه خود بپرسید، آورده شده است:
- آیا فکر میکنید عملکرد شناختی من نیاز به ارزیابی بیشتر دارد؟
- میشه داروهای من رو بررسی کنید و بگید که آیا هیچ کدوم از اونها باعث مشکلات شناختی میشن؟
- فکر میکنی اینجا چیزی مثل افسردگی قابل درمان هست؟
لنز، که یک روانپزشک سالمندان است، گفت: «بیشتر پزشکان برای درک تمایز بین شکایات شناختی به خوبی آموزش ندیدهاند.»
لنز گفت، یک چیز این است که بگوییم: «هی، فکر نمیکنم مغزم مثل قبل خوب کار کند.» اختلال شناختی واقعی بیشتر شبیه این است که بگوییم: «خب، این فرد دیگر نمیتواند مستقل خرید کند، یا دیگر نمیتواند مستقل رانندگی کند، یا دیگر نباید به خاطر مغزش مستقل زندگی کند، نه به خاطر ضعف جسمی.» لنز گفت، این یک اختلال است.
فرض نکنید که پزشک مراقبتهای اولیهتان داروهایتان را بررسی میکند – یک لیست با خود بیاورید و به آنها نشان دهید. «آنها باید بتوانند لیست داروهای شما را بررسی کنند و بگویند: “وای، شما داروی مثانه مصرف میکنید که باعث اختلال حافظه میشود. بیایید آن را از شما بگیریم.”»
به طور خاص در مورد افسردگی بپرسید – علائم افسردگی در بزرگسالان مسن اغلب جزئی است. این علائم میتواند شامل موارد زیر باشد:
- خلق و خوی پایین، که معمولاً غم نیست، بلکه احساس “بیحالی” است
- بیعلاقگی به چیزهایی که قبلاً از آنها لذت میبردید
- شکایات جسمی بیشتر، مانند درد
- افکار منفی در مورد خود یا جهان، مانند احساس اینکه باری بر دوش دیگران هستید، یا احساس گناه، پشیمانی یا ناامیدی
فکر کردن به مرگ خودتان چطور؟ این اغلب طبیعی است، اما افکاری مانند «اگر زنده نبودم بهتر بود» باید یک علامت خطر باشند و با پزشک خود در میان بگذارید.
چه زمانی به متخصص مراجعه کنیم
تیکسیرا که در کلینیکهای مغز و اعصاب و روانپزشکی کار میکند، میگوید: «آیا دوست دارید پزشک مراقبتهای اولیه خود را نادیده بگیرید و مستقیماً به متخصص مغز و اعصاب یا روانپزشک مراجعه کنید؟ این ممکن است بر تشخیص شما تأثیر بگذارد.»
او گفت: «اگر فرد مسنی با شکایات افسردگی و شناختی به روانپزشک مراجعه کند، احتمالاً تشخیص افسردگی برایش داده میشود و تشخیص اختلال شناختی خفیف [MCI] ممکن است نادیده گرفته شود. برعکس، اگر بیمار به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کند، احتمالاً تشخیص MCI برایش داده میشود و افسردگی ممکن است نادیده گرفته شود.»
بلوم، که یک متخصص مغز و اعصاب است، گفت که آزمایشهای نوروسایکولوژیک مزایای مهمی را ارائه میدهند.
او گفت: «اگر هرگونه تغییر شناختی مرتبط با خلق و خو وجود داشته باشد، توصیه میشود در صورت امکان به یک متخصص مغز و اعصاب نیز مراجعه کنید تا مشخص شود که آیا چیزی در حال وقوع است که آغاز زوال عقل است و ممکن است نیاز به درمان متفاوتی داشته باشد یا خیر.»
لنزه هشدار داد که یکی از دلایل مراجعه به روانپزشک این است که زمان انتظار برای قرار ملاقاتهای نورولوژی میتواند ماهها طول بکشد. و تیکسیرا گفت که افسردگی میتواند به طور بالقوه نتایج آزمایشهای نوروسایکولوژیک را تحریف کند.
او گفت: «معمولاً وقتی به متخصص مغز و اعصاب مراجعه میکنید، از افسردگی شکایت نمیکنید. بلکه از علائم شناختی شکایت خواهید کرد. و بسیاری از اوقات، این افسردگی تا حدودی پنهان است یا واقعاً به آن اذعان نمیشود.»
تیکسیرا گفت، افسردگی درمان نشدهای که بر شناخت تأثیر میگذارد، میتواند نتایج آزمایش را منحرف کند «زیرا بسیاری از اوقات، افراد افسرده در آزمایشها مشارکت ندارند و کاملاً توجه نمیکنند و این ممکن است به شیوهای منفی، عملکرد آنها را بیش از حد ارزیابی کند.»
او گفت حتی اضطراب ناشی از تشخیص احتمالی زوال عقل (سابقه خانوادگی میتواند نگرانیها را افزایش دهد) نیز میتواند بر نتایج آزمایش تأثیر بگذارد.
گزینههای درمانی
لنز گفت، دارودرمانی هنوز هم درمان اصلی افسردگی است که اغلب با رواندرمانی همراه میشود ، اگرچه افراد مبتلا به اختلال شناختی جدی ممکن است نتوانند به طور کامل در درمان شرکت کنند.
به یاد داشته باشید، داروهای ضد افسردگی حداقل چهار هفته طول میکشد تا اثر کنند (و در حالت ایدهآل به هشت تا دوازده هفته نیاز دارند)، و حتماً آنها را طبق دستورالعمل مصرف کنید. لنز گفت اگر پس از دوازده هفته بهبود خوبی حاصل نشد، باید از پزشک خود بخواهید داروی ضد افسردگی دیگری را امتحان کند.
لنز گفت، دوز ناکافی و عدم پایبندی به مصرف داروها به مدت کافی معمولاً از دلایل عدم اثربخشی داروهای ضد افسردگی هستند. او گفت، 50٪ احتمال دارد که یک داروی ضد افسردگی، در صورت مصرف صحیح، افسردگی را به سمت بهبودی سوق دهد. و اگر اولین دارویی که امتحان میکنید کمکی نکند، با امتحان کردن داروی دوم، 50٪ احتمال بهبودی دیگر خواهید داشت.
ترکیب دارو با سایر روشهای درمانی و تغییرات سبک زندگی اغلب کمککننده است، مانند:
- بلوم گفت، رواندرمانی، از جمله نوعی به نام درمان خاطرهپردازی، «به ارتباط مجدد با خاطرات مثبت و تقویت تابآوری عاطفی کمک میکند. این روش برای افسردگی در اواخر عمر بسیار خوب عمل میکند.»
- بلوم گفت، ورزش هوازی جریان خون به مغز را افزایش میدهد که به سازگاری آن (نوروپلاستیسیته) و تولید نورونهای جدید (نوروژنز) کمک میکند.
- ترک الکل سلامت مغز را افزایش میدهد. لنز گفت: «به طور فزایندهای، افراد مسن افسرده الکل مینوشند. نوشیدن را متوقف کنید و مغز شما بهبود خواهد یافت. درمان افسردگی شما آسانتر خواهد شد.»
برای افرادی که به دلیل افسردگی دچار مشکلات شناختی جدی – یا اختلال شناختی خفیف – هستند، ممکن است درمانهای دیگری از جمله شوک درمانی با شوک الکتریکی (ECT)، کتامین یا تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال امتحان شود.
یکی از زنانی که لنزه تحت درمان قرار داده بود، در اواخر دهه ۶۰ زندگیاش توسط یک متخصص مغز و اعصاب به زوال عقل مبتلا شده بود که خیلی سریع بروز کرده بود. مشخص شد که او دچار روانپریشی ناشی از افسردگی بوده است. وقتی تحت درمان با ECT قرار گرفت، درمان شد و حتی آن دوره از زندگیاش را به خاطر نمیآورد. لنزه گفت چنین وضعیتی بسیار نادر است، اما در نظر گرفتن آن به عنوان یک احتمال مهم است.
تا همین اواخر، داشتن مشکلات شناختی جدی در بحبوحه افسردگی به عنوان زوال عقل کاذب شناخته میشد، اگرچه این اصطلاح دیگر مورد توجه نیست زیرا کارشناسان میگویند به اندازه کافی به آنچه در زیر سطح اتفاق میافتد، نمیپردازد.
لنز گفت، افرادی که در اواخر عمر دچار افسردگی میشوند، ممکن است در ایجاد انگیزه برای درمان مشکل داشته باشند. او اصرار کرد که درنگ نکنید: درمان نه تنها میتواند مشکلات شناختی، بلکه سایر علائم افسردگی را نیز برطرف کند.
لنز گفت: «بیمارانی که بهترین عملکرد را دارند، کسی به آنها کمک میکند – آنها را به جلسات درمانی میکشاند و نقش خبرچین را بازی میکند. بیمار میگوید: «بله، فکر کنم حالم خوب است.» و سپس همسرش میگوید: «یک لحظه صبر کن، همین دیروز داشتی به من میگفتی که افکار خودکشی داری و تمام روز را در رختخواب دراز کشیدهای.»
او گفت داشتن یکی از اعضای خانواده یا دستیاری که از مصرف داروهایتان اطمینان حاصل کند، بسیار مهم است.
لنز گفت: «افسردگی به خودی خود انگیزه شما را تضعیف میکند. و به همان اندازه بد، بدبینی و شک به خود زیادی را در شما القا میکند که واقعاً میتواند در دریافت درمان و پایبندی به آن اختلال ایجاد کند.»