
بیاشتهایی عصبی فقط مختص سفیدپوستان و زنان نیست. چه اتفاقی دارد میافتد؟
فکر میکنید بیاشتهایی عصبی یک بیماری دوران نوجوانی است، یا عادتی که دختران سفیدپوست لوس و پولدار به آن مبتلا میشوند؟ دوباره فکر کنید.
زنان سفیدپوست در سنین نوجوانی و دهه بیست زندگی هنوز بیشترین موارد بیاشتهایی عصبی را در ایالات متحده تشکیل میدهند، اما کارشناسان میگویند زنان ۴۰ و ۵۰ ساله، مردان، زنان سیاهپوست و اسپانیاییتبار و حتی دختران کوچک ۸ یا ۹ ساله نیز با بیاشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و سایر اختلالات خوردن به مطب پزشکان مراجعه میکنند.
این افراد به سختی میتوانند از نمونههای رایج دهه ۱۹۸۰ باشند، زمانی که فیلمهایی مانند «بهترین دختر کوچولوی دنیا» تصویر بدنی تحریفشده و عادات غذایی پرندهوار نوجوانان و زنان جوان سفیدپوست مرفه در دهه بیست زندگیشان را به تصویر میکشید. تحقیقات نیز عمدتاً بر این گروه از بیماران متمرکز بود.
حالا، متخصصان از خود میپرسند، چه اتفاقی دارد میافتد؟ آیا اختلالات خوردن در این جمعیتها رو به افزایش است – یا بالاخره شاهد چیزی هستیم که همیشه وجود داشته است؟
دکتر دایان میکلی، رئیس مشترک انجمن ملی اختلالات خوردن (NEDA، www.nationaleatingdisorders.org) و بنیانگذار و مدیر مرکز اختلالات خوردن ویلکینز در گرینویچ، کانکتیکات، میگوید: «این ترکیبی از هر دو است.»
او میگوید: «من ۲۵ سال است که در مرکزمان پذیرش انجام میدهم و شکی نیست که بیماران ما در حال پیر شدن هستند و ما بیماران میانسال بیشتری داریم. این بیماری از نوجوانی شروع میشود که در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شکوفا شد. اکثر بیماران بهبود مییابند، اما برخی نه و پیرتر میشوند.»
تعداد کمی از این موارد نشاندهنده شروع واقعاً جدید بیماری در سن ۳۵ یا ۴۵ سالگی است. میکلی میگوید: «در عوض، این عود بیماری است که ممکن است از دوران نوجوانی به آن مبتلا بوده باشند. ما گاهی اوقات بیمارانی را میبینیم که در میانسالی دچار بیاشتهایی عصبی شدهاند، اما افزایش بیماران مسنتر که برای مراقبت مراجعه میکنند، عمدتاً در میان کسانی است که مدت طولانی به آن مبتلا بودهاند.»

با این وجود، بسیاری از این زنان برای اولین بار در دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ زندگی خود به دنبال مراقبتهای بهداشتی هستند. چرا حالا؟
دکتر داگ بونل، رئیس سابق NEDA و مدیر بالینی مرکز رنفرو در کنتیکت میگوید : «برای زنان در دهه ۳۰ زندگیشان، ممکن است این تمایل به بچهدار شدن باشد و این امر آنها را مجبور میکند با چیزی روبرو شوند که ممکن است بر باروری آنها تأثیر بگذارد.»
او اضافه میکند: «در دهههای ۴۰ و ۵۰ زندگی، آنچه ممکن است باعث عود بیماری و تصمیم به درمان شود، اغلب نوعی اختلال است: طلاق، مرگ، سرطان یا ترس از بیماریهای دیگر، سندرم آشیانه خالی – هر نوع گذار رشدی.»
بیاشتهایی عصبی هم جوانتر میشود
همانطور که موضوع بیاشتهایی عصبی پیرتر میشود، چهرهی آن نیز جوانتر میشود.
بونل میگوید: «مدتهاست که بچهها در مورد وزن و چاق یا لاغر بودن در سنین پایین صحبت میکنند. اما آنچه اکنون میبینیم، ظهور زودهنگامتر رفتارهای اختلال خوردن واقعی است. تحقیقات به آنچه که از نظر بالینی میبینیم، نرسیده است، اما به طور روایی، ما دختران ۱۰، ۹ و ۸ ساله مبتلا به بیاشتهایی عصبی کامل را درمان میکنیم.»
یک چالش دلخراش برای تشخیص این دختران: یک معیار تشخیصی کلیدی برای بیاشتهایی عصبی، قطع قاعدگی است، اما تعداد فزایندهای از این دختران آنقدر جوان هستند که حتی اولین پریود خود را هم تجربه نکردهاند.
علاوه بر سن، قومیت نیز عامل تعیینکنندهای در موارد فعلی بیاشتهایی عصبی است. بونل میگوید: «برای دختران و زنان سفیدپوست و اسپانیاییتبار، میزان بیاشتهایی عصبی اساساً قابل تشخیص نیست. از سوی دیگر، به نظر میرسد اگر آمریکایی آفریقاییتبار باشید، نوعی عامل محافظتی در برابر بیاشتهایی عصبی وجود دارد.»
مطالعات نشان دادهاند که در مقایسه با زنان سفیدپوست، آسیایی و اسپانیاییتبار، تعداد بسیار کمی از زنان آفریقایی-آمریکایی مبتلا به بیاشتهایی عصبی هستند. اما این بدان معنا نیست که آنها از اختلالات خوردن در امان هستند.
دکتر گیل بروکس، معاون رئیس و مدیر بالینی مرکز رنفرو در فلوریدا میگوید: «در برخی تحقیقات مشخص شده است که زنان آفریقایی-آمریکایی حتی نسبت به زنان سفیدپوست، میزان بالاتری از سوءمصرف ملینها را برای کنترل وزن دارند که جای تعجب دارد.» «ما همچنین شاهد میزان بالایی از مصرف داروهای ادرارآور هستیم.» به طور خلاصه، زنان جوان سیاهپوست بیشتر احتمال دارد که «پرخوری و استفراغ» کنند تا اینکه با رفتار بیاشتهایی به خودشان گرسنگی بدهند.
این نیز ممکن است در حال تغییر باشد. زنان آفریقایی-آمریکایی نیز به بیاشتهایی عصبی مبتلا میشوند. برای مثال، یک مطالعه در سال ۲۰۰۱ نشان داد که ۲٪ از زنان آفریقایی-آمریکایی در یک دانشگاه بزرگ در غرب میانه آمریکا به این اختلال مبتلا هستند. کائلین کارسون، یک تشویقکننده و ستاره دو و میدانی ۲۰ ساله اهل میشیگان، در تابستان ۲۰۰۱ پس از ۱۴ ماه مبارزه با بیاشتهایی عصبی درگذشت.
بروکس میگوید: «هر نوع کارکرد محافظتی که از ارتباط فرهنگی زیاد ناشی میشود، با گذشت زمان از بین میرود، زیرا فشارها بر زنان رنگینپوست، همانطور که بر زنان سفیدپوست وارد میشود، افزایش مییابد تا عزت نفسشان بر اساس اندازه بدن تعیین شود.»
او اضافه میکند: «وقتی یک دختر جوان وارد محیطی میشود که عمدتاً سفیدپوستان در آن زندگی میکنند، جایی که با تصاویر و فشار برای داشتن ظاهری خاص مورد حمله قرار میگیرد، ویژگیهای محافظتی فرهنگ بسیار کماثرتر میشود.»
بیاشتهایی عصبی: فقط مشکل زنان نیست
در اواسط دهه ۱۹۸۰، متخصصان معتقد بودند که تعداد زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی، ده برابر مردان است. اما در سال ۲۰۰۱، یک مطالعه کانادایی که در مجله روانپزشکی آمریکا منتشر شد، نشان داد که تعداد زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی، تنها چهار برابر مردان است.
بونل میگوید: «تعدادی مرکز درمانی در کشور وجود دارد که متخصص درمان مردان و پسران مبتلا به بیاشتهایی عصبی هستند و به نظر میرسد که شاهد افزایش تقاضا هستند.» آیا این به این دلیل است که بیاشتهایی عصبی در مردان افزایش یافته است یا صرفاً به این دلیل است که پزشکان بالاخره این بیماری را در مردان تشخیص میدهند؟ «احتمالاً کمی از هر دو مورد وجود دارد.»
در سال ۲۰۰۳، یک نظرسنجی بیبیسی از متخصصان سلامت روان کودکان و نوجوانان در بریتانیا نشان داد که تقریباً سه چهارم آنها معتقد بودند که بیاشتهایی عصبی در مردان کمتر از حد تشخیص داده میشود و به خوبی درک نمیشود.
علاوه بر این، شکی نیست که فشار فراگیر اجتماعی در مورد تصویر بدن، بیش از پیش به مردان نیز سرایت کرده است. برای اثبات این موضوع، کافی است به نزدیکترین دکه مجله فروشی خود نگاهی بیندازید، جایی که مجلات مردانه متعددی را خواهید یافت که همان مدلهای بینقص و غیرواقعی را به نمایش میگذارند که به طور سنتی در مجلات Vogue و Cosmo یافت میشدند .
بونل میگوید: «پسران و مردان اکنون به طور فزایندهای در معرض انتظارات غیرواقعبینانهای در مورد ظاهر خود قرار دارند و در کنار فشار ملی علیه چاقی، شاهد تنش بیشتر و بیشتری در پسران در مورد ظاهر فیزیکیشان هستیم.»
آیا فشارهای فرهنگی مقصرند؟
متخصصان معتقدند که هنوز اطلاعات بسیار کمی در مورد بیاشتهایی عصبی و سایر اختلالات خوردن در جمعیتهای «غیرسنتی»، مانند مردان، گروههای اقلیت، زنان مسن و کودکان خردسال، در دست است. اما بسیاری معتقدند که این موضوع ممکن است به فراگیر بودن فشارهای فرهنگی مربوط باشد. میکلی میگوید: «ما فرهنگی داریم که از چاقی میترسد و تصورات غیرواقعی در مورد اینکه یک نوع بدن چقدر و در چه سنی باید لاغر باشد، دارد.»
بونل میگوید: «یکی از چیزهایی که ما سعی در کشف آن داشتهایم این است که چقدر از این اختلالات را میتوان به عوامل بیولوژیکی ذاتی نسبت داد و چقدر از فرهنگ ناشی میشود.» (تعداد فزایندهای از مطالعات به ارتباط ژنتیکی قوی برای بیاشتهایی عصبی اشاره میکنند.)
او خاطرنشان میکند: «پاسخ واضح این است که همیشه هر دو. اما این روزها، فشار فرهنگی در مورد وزن بسیار زیاد است، تمرکز بر چاقی بسیار شدید است و فرهنگ بسیار گسترش یافته است.» شاید با بلندتر و شدیدتر شدن این فرهنگ، آسیبپذیری نهفته بیشتر آشکار میشود.